در ادامه بحث مربوط به هویت بلوچ ، آقای عبدالوهاب شعلی بر یاداشت زیر را ارسال کرده است که با هم قسمت اول آنرا خواهیم دید. دوستان کم نظر شده اند ! این یاداشت ها با تمام غنایی که دارند به هیچ وجه کامل نیستند و هیچ بحثی در اینجا یک طرفه نیست ، بلکه در جریان نقد و نظر دو طرفه است که همه ابعاد و زوایای بحث روشنممی شود و گفتمان و نظر غالب شکل می گیرد.
ظهور هویت مدرن بلوچی- آنطوریکه در مقاله ی «مدرنیته و نشانه شناختی شدن فرهنگ زیسته ی بلوچی» روایت شد، منجر به نشانه شناختی و یا هویتی شدن، شیوه ی زندگی بلوچی، می شود. در واقع، وقتی توده های بلوچ، برای اولین بار در تاریخ در مقیاسی وسیع مواجه با دیگران می شوند، مرز بین «ما» و «آنها»- که نطفه ی شکل گیری هویت جمعی است- زاده می شود. لذا، همانطوریکه بیان شد، جامعه ی بلوچی برای رسیدن به هویت جمعی مشترک و نیز جلوگیری از هضم شدن در فرهنگ و جامعه ی رقیب، فرهنگ و شیوه ی زندگی اش را که تا دیروز، مقوله ای عادی تلقی می نمود، بعنوان مولفه ها و محتویات هویت بلوچی، تعریف می کند و با ارزشی نمودن آنها، هستی اش را این بار در قالب کلیتی فراتر تداوم، می بخشد. لذا در چنین فضایی، تا قبل از انقلاب اسلامی، بطور مشخص، آداب و رسوم، موسیقی و رقص، لباس، عصبیت قبیله ای و طائفه ای، نظم خانخانی و سرداری تضعیف شده و نیز شیوه های خاص امرار معاش، ستون فقرات هویت مدرن بلوچی را تشکیل می دهند. اما در اینجا پرسشی جدی مطرح می شود که چرا جامعه ی بلوچی، چنین مدلی از هویت جمعی را بر می گزیند؟ جواب به این پرسش کلیدی، منوط به یک سری مباحث تئوریک و نظری در خصوص «ماهیت هویت اجتماعی» و نیز «چگونگی شکل گیری» آن است که به اختصار، بیان می گردند.
قبل از تعریف هویت اجتماعی، توجه به این نکته ضروری است که از ميان عناصر متعدد فرهنگ شايد هيچ عنصري به اندازه ي «هويت اجتماعي»، حيات اجتماعي، سياسي و اقتصاديي انسانها را متاثر نكرده است. در جهان معاصر چه پيوستگي ها و چه گستگي هايي كه بر مبناي هويت اجتماعي شكل نگرفته اند؛ چه جنگ هاي خانمان سوزي كه به اسم دفاع از هويت جمعي خاصي به وقوع نپيوسته اند و چه احساسات پرشوري كه تا سر حد جنون و قوم پرستي در چارچوب هويت جمعي شكل نگرفته اند. در علوم اجتماعي تعاريف متعددي از هويت اجتماعي وجود دارد. اما تعريفي كه ريچارد جنكيز از اين مقوله ارائه مي دهد تعريف مناسبي است: «هويت اجتماعي ... به شيوه هايي كه به واسطه آن ها افراد و جماعت ها در روابط اجتماعي خود از افراد و جماعت هاي ديگر متمايز مي شوند اشاره دارد و برقراري و متمايز ساختن نظام مند نسبت هاي شباهت و تفاوت ميان افراد، ميان جماعت ها، و ميان افراد و جماعت ها است. شباهت و تفاوت با هم ... اصول پوياي هويت، و كنه زندگي اجتماعي هستند» (جنكيز،1381: 7).
در مورد اينكه هويت اجتماعی چگونه شكل مي گيرد دو رويكرد عمده تاريخي در علوم اجتماعي وجود دارد كه به ترتيب تقدم عبارتند از : رويكرد «ذات گرايانه ي هويت» و «رويكرد گفتماني هويت». در رويكرد ذات گرايانه، كه رويكرد غالب در علوم اجتماعي كلاسيك است، هويت هاي اجتماعي همچون قوميت و جنسيت مقوله هاي ذاتي، طبيعي و جوهري تلقي مي شدند كه ريشه در ويژگي هاي ثابث و غيرقابل تغيير ژنتيكي و زيست شناختي داشتند. در اين رويكرد بدليل وجود تصورات بيولوژيكي، انسانها به گونه اي سلسله مراتبي و بطور طبيعي به برتر و پست تقسيم مي شدند و اساساً واژه ي نژاد- كه اصالتاً واژه اي زيست شناختي و بيولوژيكي است كاربرد وسيع تري نسبت به واژه ي قوميت دارد. در علوم اجتماعي اخير تحت تاثير «چرخش پسامدرن» كه متاثر از متفكران پساساختارگراي فرانسوي همچون ميشل فوكو شكل گرفت، رويكرد ذات گرايانه ي هويت، به كلي كنارگذاشته مي شود و به جاي آن رويكرد گفتماني هويت مدنظر قرار مي گيرد. در اين رويكرد جديد، كه در ابتداي امر ميشل فوكو آنرا در دهه هاي 60 و 70 قرن بيستم مطرح نمود، تصور مبني بر ذاتي، طبيعي و ازلي بودن هويت كنار گذاشته شده و در عوض هويت مقوله ي برساخته اي تلقي مي شود كه درون گفتمان ها شكل مي گيرد و خود گفتمان ها نيز در ظرف جامعه شكل مي گيرند. بنابراين در اين رويكرد «هويت ها و ساختارها، پديده هايي تلقي مي شوند كه در زمينه ي اجتماعي خاصي ساخته شده و وابسته به شرايط تاريخي خاصي هستند» (نش، 1382: 56).
بنابراین، بر اساس رويكرد گفتماني هويت، وقتی جامعه ی بلوچی از نظم سنتی و ملوک الطوائفی اش، خارج می شود و به شرایط تاریخی جدیدی ورود پیدا می کند، هویت اجتماعی جدیدی که ما آنرا تعبیر به «هویت مدرن بلوچی» نموده ایم، ظهور می یابد. اما در پاسخ به پرسشی که مطرح شد می توان گفت، جامعه ی بلوچی به این دلیل هویت جمعی جدیدش را براساس فرهنگ و شیوه ی زندگی سنتی اش، بنا می کند که از یک سو، تفاوت اش را نسبت به هویت های جمعی دیگر حفظ می کند و از سوی، دیگر، آنها مقوله هایی عمومی، ریشه دار و دچار چالش نشده ای هستند که می توانند به نمادهای هویت بلوچی، تبدیل شوند. در فرايند ساخته شدن هويت هاي جمعي، نمادها از موقعيتي بنيادين برخوردارند. همانطوريكه آنتوني كوهن مردم شناس بيان مي كند: اولاً، نمادها احساسي از تعلق مشترك را بر مي انگيزند، ثانياً، هويت ها و اجتماعات به خودي خود سازه هايي نمادين اند كه مردم به طور لفظي و نيز راهبردي از آن بهره مي گيرند و ثالثاً، تعلق به يك هويت به معناي آن است كه شخص با ديگر هم هويتي هايش فهمي مشتركي از چيزها داشته باشد و در قلمرو نمادين مشتركي مشاركت بورزد (جنكيز، 1381: 178-180).
ادامه دارد ...
چيستی هويت بلوچی و چگونگی شکل گيری آن
ظهور هویت مدرن بلوچی- آنطوریکه در مقاله ی «مدرنیته و نشانه شناختی شدن فرهنگ زیسته ی بلوچی» روایت شد، منجر به نشانه شناختی و یا هویتی شدن، شیوه ی زندگی بلوچی، می شود. در واقع، وقتی توده های بلوچ، برای اولین بار در تاریخ در مقیاسی وسیع مواجه با دیگران می شوند، مرز بین «ما» و «آنها»- که نطفه ی شکل گیری هویت جمعی است- زاده می شود. لذا، همانطوریکه بیان شد، جامعه ی بلوچی برای رسیدن به هویت جمعی مشترک و نیز جلوگیری از هضم شدن در فرهنگ و جامعه ی رقیب، فرهنگ و شیوه ی زندگی اش را که تا دیروز، مقوله ای عادی تلقی می نمود، بعنوان مولفه ها و محتویات هویت بلوچی، تعریف می کند و با ارزشی نمودن آنها، هستی اش را این بار در قالب کلیتی فراتر تداوم، می بخشد. لذا در چنین فضایی، تا قبل از انقلاب اسلامی، بطور مشخص، آداب و رسوم، موسیقی و رقص، لباس، عصبیت قبیله ای و طائفه ای، نظم خانخانی و سرداری تضعیف شده و نیز شیوه های خاص امرار معاش، ستون فقرات هویت مدرن بلوچی را تشکیل می دهند. اما در اینجا پرسشی جدی مطرح می شود که چرا جامعه ی بلوچی، چنین مدلی از هویت جمعی را بر می گزیند؟ جواب به این پرسش کلیدی، منوط به یک سری مباحث تئوریک و نظری در خصوص «ماهیت هویت اجتماعی» و نیز «چگونگی شکل گیری» آن است که به اختصار، بیان می گردند.
قبل از تعریف هویت اجتماعی، توجه به این نکته ضروری است که از ميان عناصر متعدد فرهنگ شايد هيچ عنصري به اندازه ي «هويت اجتماعي»، حيات اجتماعي، سياسي و اقتصاديي انسانها را متاثر نكرده است. در جهان معاصر چه پيوستگي ها و چه گستگي هايي كه بر مبناي هويت اجتماعي شكل نگرفته اند؛ چه جنگ هاي خانمان سوزي كه به اسم دفاع از هويت جمعي خاصي به وقوع نپيوسته اند و چه احساسات پرشوري كه تا سر حد جنون و قوم پرستي در چارچوب هويت جمعي شكل نگرفته اند. در علوم اجتماعي تعاريف متعددي از هويت اجتماعي وجود دارد. اما تعريفي كه ريچارد جنكيز از اين مقوله ارائه مي دهد تعريف مناسبي است: «هويت اجتماعي ... به شيوه هايي كه به واسطه آن ها افراد و جماعت ها در روابط اجتماعي خود از افراد و جماعت هاي ديگر متمايز مي شوند اشاره دارد و برقراري و متمايز ساختن نظام مند نسبت هاي شباهت و تفاوت ميان افراد، ميان جماعت ها، و ميان افراد و جماعت ها است. شباهت و تفاوت با هم ... اصول پوياي هويت، و كنه زندگي اجتماعي هستند» (جنكيز،1381: 7).
در مورد اينكه هويت اجتماعی چگونه شكل مي گيرد دو رويكرد عمده تاريخي در علوم اجتماعي وجود دارد كه به ترتيب تقدم عبارتند از : رويكرد «ذات گرايانه ي هويت» و «رويكرد گفتماني هويت». در رويكرد ذات گرايانه، كه رويكرد غالب در علوم اجتماعي كلاسيك است، هويت هاي اجتماعي همچون قوميت و جنسيت مقوله هاي ذاتي، طبيعي و جوهري تلقي مي شدند كه ريشه در ويژگي هاي ثابث و غيرقابل تغيير ژنتيكي و زيست شناختي داشتند. در اين رويكرد بدليل وجود تصورات بيولوژيكي، انسانها به گونه اي سلسله مراتبي و بطور طبيعي به برتر و پست تقسيم مي شدند و اساساً واژه ي نژاد- كه اصالتاً واژه اي زيست شناختي و بيولوژيكي است كاربرد وسيع تري نسبت به واژه ي قوميت دارد. در علوم اجتماعي اخير تحت تاثير «چرخش پسامدرن» كه متاثر از متفكران پساساختارگراي فرانسوي همچون ميشل فوكو شكل گرفت، رويكرد ذات گرايانه ي هويت، به كلي كنارگذاشته مي شود و به جاي آن رويكرد گفتماني هويت مدنظر قرار مي گيرد. در اين رويكرد جديد، كه در ابتداي امر ميشل فوكو آنرا در دهه هاي 60 و 70 قرن بيستم مطرح نمود، تصور مبني بر ذاتي، طبيعي و ازلي بودن هويت كنار گذاشته شده و در عوض هويت مقوله ي برساخته اي تلقي مي شود كه درون گفتمان ها شكل مي گيرد و خود گفتمان ها نيز در ظرف جامعه شكل مي گيرند. بنابراين در اين رويكرد «هويت ها و ساختارها، پديده هايي تلقي مي شوند كه در زمينه ي اجتماعي خاصي ساخته شده و وابسته به شرايط تاريخي خاصي هستند» (نش، 1382: 56).
بنابراین، بر اساس رويكرد گفتماني هويت، وقتی جامعه ی بلوچی از نظم سنتی و ملوک الطوائفی اش، خارج می شود و به شرایط تاریخی جدیدی ورود پیدا می کند، هویت اجتماعی جدیدی که ما آنرا تعبیر به «هویت مدرن بلوچی» نموده ایم، ظهور می یابد. اما در پاسخ به پرسشی که مطرح شد می توان گفت، جامعه ی بلوچی به این دلیل هویت جمعی جدیدش را براساس فرهنگ و شیوه ی زندگی سنتی اش، بنا می کند که از یک سو، تفاوت اش را نسبت به هویت های جمعی دیگر حفظ می کند و از سوی، دیگر، آنها مقوله هایی عمومی، ریشه دار و دچار چالش نشده ای هستند که می توانند به نمادهای هویت بلوچی، تبدیل شوند. در فرايند ساخته شدن هويت هاي جمعي، نمادها از موقعيتي بنيادين برخوردارند. همانطوريكه آنتوني كوهن مردم شناس بيان مي كند: اولاً، نمادها احساسي از تعلق مشترك را بر مي انگيزند، ثانياً، هويت ها و اجتماعات به خودي خود سازه هايي نمادين اند كه مردم به طور لفظي و نيز راهبردي از آن بهره مي گيرند و ثالثاً، تعلق به يك هويت به معناي آن است كه شخص با ديگر هم هويتي هايش فهمي مشتركي از چيزها داشته باشد و در قلمرو نمادين مشتركي مشاركت بورزد (جنكيز، 1381: 178-180).
ادامه دارد ...
چهارشنبه چهارم مرداد ۱۳۹۱ | 13:41