کوچ نشینی ، سبکی ایرانی نیست و در ادیان باستانی ایران از جمله زرتشت تقبیح می شده ، اما به دلیل هجوم اقوام بیانگرد به ایران در دوره های مختلف تاریخی به نوعی به ایرانیان تحمیل شده و از دلایل عقب افتادگی ایران نیز محسوب می شود. . کوچ نشینی همواره بر مبنای دام و نیازهای دام تعریف می شود و از ییلاق به قشلاق و بالعکس صورت می گرفته است . ده نشینی در حاشیه رودخانه های کوچک و قناتها که ابداع ایرانی هاست ، بوجود آمد اما شهر نشینی نیز در کشور ما قدمتی در اعماق تاریخ دارد و برای شکل گیری شهرها ، به منابع آبی و غذایی پایدار نیاز بود که بیشتر شهرها در دشتهای حاصلحیز در اطراف رودخانه بوجود آمدند.
2- هر کدام از سه شکل سکونت ، برای رفع نیازهای اساسی شان ، ساختارهای اجتماعی متناسب با خودشان را بوجود می آورند . به عنوان مثال : در شکل کوچ نشینی و اقتضائات زندگی کوچ نشینی قبیله و عشیره شکل گرفته است که بر اساس همخونی و پدر تباری و در زیل یک جد مشترک گرد آیند و با عصبیت و همبستگی با سرپرستی یک ریش سفید و سر قبیله نیازهایشان را تنظیم و مدیریت بکنند.
ده نشینی هم که بر مبنای اقتصاد کشاورزی شکل گرفته ، ساختار اجتماعی خاص خود را متبلور ساخته است . در این شکل از سکونت ، مالکیت ها ، تملک زمین و ابزار تولید منتج به طبقاتی شدن و قشری شدن جامعهمی گردد. عده ای که مالک زمین و ابزار تولید بودند ، طبقه ای را شکل دادند بنام ارباب و آنهایی که فاقد زمین بودند شدند رعیت. اقشاری دیگر هم بودند که خدمات مورد نیاز این نوع نظام اجتماعی را تامین می کردند . مانند ملاها ، صنعتگران وسپاهیان . که در چارچوب کارکردی این نظام فعالیت می کردند . البته همیشه عاملی دیگر بنام دولت های مرکزی بر این ساختار با مختصات خاص خود ، شرایطی را تحمیل می کردند ؛ مانند: تعیین خانات ، تعیین و تائید خانهای محلی . داشتن قلعه و کلات و سپاهیانی برای دفاع از ده و روستا و همچنین اعمال اقتذار خان در جمع آوری مالیات برای دولت مرکزی از الزامات همیشگی این نظام اجتماعی بوده است .
3-با توجه به اقلیم خاص منطقه بلوچ نشین ، اشکال متفاوتی از سکونت را شاهد هستیم. هر سه شکل کوچ نشینی ، ده نشینی و شهر نشینی در منطقه بلوچ نشین بطور عام دیده می شوند. در استان ما هم در سیستان ، هم در سرحد و هم در مکران ما با عشایر کوچرو روبرو بودیم و بنابراین نوعی از نظام طایفگی و سرداریسم در این مناطق قابل رویت بوده و هست. و هم با توجه به رودخانه های پر آب هیرمند ، بمپور و سرباز نظام ارباب و رعیتی شکل گرفته پیرامون آن مرکز استقرارر نوعی ملوک الطوایفی و نظام خانخانی هستیم . در سرحد ، که اکثر ساکنان آن کوچرو بوده اند ، اولین استقرارهای یکجا نشین را عقبه لشکر شکست خورده ایران در جنگ با اعراب در اطراف تفتان رقم زده اند. تمین ( قبرستان هفتاد ملا در تمین محل دفن هفتاد موبد زرتشتی است ) ، منطقه «خلبند » در دامنه های تفتان ، منطقه تمندان همگی محل استقرار این گروه بوده اند که بدلیل در امان ماندن از گزند حملات اعراب ارتفاعات تفتان را برای سکونت انتخاب کرده اند. با مهاجرت گروهی از ضابطین و به تعبیر عبدالودود سپاهی « تحصیلدار مالیات» که با نام «کردها » مشهور هستند . اولین استقرارهای یکجا نشینی با ایجاد قلاع هفتگانه در منطقه خاش شکل گرفت. این ضابطین همواره با سرداران محلی که عشایر کوچرو بوده اند در تقابل و تضاد بوده اند و در نهایت ضابطین و خوانین بدلایل متعدد در دل سرداریسم حل شدند. حتی بعدها ( در دوره پهلوی اول و دوم ) ریگی ها هم که از ضابطین بودند نتوانستند نوعی از نظام خانخانی را مسلط کنند. بنابراین منطقه سرحد ، هر چند نظام ضابطین (خوانین ) را تجربه کرد اما بدلایل : اقتصاد مبتنی بر گله داری و تعدد طوایف کوچرو که از مراتع تفتان برای چرای دامهایشان استفاده می کرده و ارزشهای خاص ، هیچگاه نظام خانخانی را نپذیرفتند. بعدها با ظهور دولت مدرن و متمرکز رضا خان و استقرار تیپ خاش و ورود عناصر دولت در واقع تتمه نظام خانخانی از بین رفت . اما سرداریسم به حیات خود حتی تا زمان حاضر ادامه داده است .
اما در منطقه مکران ماجرا اندکی متفاوت است . در این مناطق بدلیل کشاورزی جا افتاده و پر رونق بالخصوص در دشت بمپور و پهره حکومتی ملوک الطوایفی پا گرفت و هر چند در دوره های مختلف دست به دست شد اما این ساختار تا ظهور دولت مدرن پهلوی اول و مرگ دوست محمد خان بارکزهی دوام یافت . در این نظام بدلیل یکجا نشینی و اقتصاد کشاورزی ، نظام ارباب رعیتی با اداره ضابط یا خان وجود داشته است. خان بدلیل داشتن ذخیره ای مطمئن از منابع مالی که از مالیات و باج تامین می شده ، تفنگچیان دائم ، داشتن قلعه هایی محکم و ارتباط با دولت مرکزی سلطه و اقتدارش را اعمال می کرده است. البته باید توجه داشت که انواع کوچکتری از نظم خانخانی در اطراف تنگه سرحه ، رودخانه سرباز ، گه ( نیکشهر) ، سواحل دریای مکران و شستون نیز شکل گرفته بود . از ویژگیهای این نوع نظام اجتماعی ، سرکوبی سرداران طوایف کوچرو و توطئه های دائم خوانین علیه یکدیگر است . که نمونه های آن بسیار است و در قضیه دادشاه می توان این تضادهای خونین ، خوانین را دید . در این نظام اجتماعی بر خلاف منطقه سرحد ، عشایر و سرداران برتری خوانین را به نوعی پذیرفته بودند.این نظام هم در دو دوره ظهور دولت مدرن رضاخان و انقلاب اسلامی دستخوش ضربات سختی شد. اما باز هم به صورت زیر پوستی در تحولات اجتماعی استان نقش آفرین است.