·
تاريخ دقيق تولدم 21/5/1360 در شهرستان تهران است . يادم هست دوران بچگي ام تا 7 سالگي با توجه به شرايط كاري پدرم در پارچين بود ، در جايي كه ما زندگي مي كرديم نزديك رودخانه جاجرود بود . عشق به حيات وحش از همان زمان خودش را نشان داد و من در رودخانه جاجرود هميشه دنبال لاك پشت ، مار ، مامولك و قورباغه بودم.تا اينكه محل زندگي مان با جايي در شهر تهران عوض شد و از آن محيط طبيعي فاصله گرفتيم . در كنكور با وجود رتبه خوبي كه بدست آوردم ، رشته دامپزشكي را انتخاب كردم كه خدا را شكر قبول نشدم ! و در دانشگاه آزاد رشته محيط زيست قبول شدم .
از ترم دوم دانشگاه بود كه من توي كوه و بيابان خدا ول شدم . يادم نمي آيد كه زياد دانشگاه رفته و سركلاس نشسته باشم يا جزوء اساتيد را خوانده باشم . خاطرم هست استاد يكي از دروس ما دكتر صدوق بود . دكتر صدوق در آن سالها معاون سازمان محيط زيست بود و الان هم مشاور خانم دكتر ابتكار هستند ، جزوه ايي داشت حدودا" ده پانزده صفحه اي ، من به جاي اينكه آن جزوه را بخوانم ، 3 تا كتاب حدود 800 صفحه اي را مطالعه كردم و در جلسه امتحان به جاي اينكه يك صفحه به سوالات جواب بدهم چند صفحه جواب نوشتم با مثال و توضيح كامل . تخصص اصلي ام روي گوشتخوارن است در طي 10 سال روي گونه هاي مختلف به تناوب كار كار كرده ام گونه هايي مانند : يوزپلنگ ، پلنگ ، كفتار ، گربه و خرس سياه زاگرسي و بلوچي.
اما آن چيزي كه كه مرا به بلوچستان كشاند ، روياي دوران دانشجويي ام بود كه همواره اين استان برايم جالب بود و بطور مشخص زماني كه در كرمان در مورد خرس سياه كار مي كردم به اتفاق يكي از دوستان به بلوچستان آمديم و اينجا آمدن همان بود و ماندگار شدن همانا . بلوچها مردم بسيار مهمان نوازي هستند ، كه من اين نوع مهمان نوازي را در هيچ جاي ديگر ايران نديدم .
· در عرايضتان بود كه علاوه بر تحصيل در رشته محيط زيست ، دوره هاي گارگرداني را نيز گذرانديد ؟
بله من حدو 2 سالي دوره هاي كارگرداني و تصويربرداري را نيز گذراندم. نزديك به 10سال است كه كار روي نمايه ها را انجام مي دهم و همزمان كار مستند سازي بر روي چند جانور را نيز پيش مي برم .
· فرموديد از سال 1389 به سيستان و بلوچستان آمديد و از سال 1389 كارتان را با خرس سياه بلوچي شروع كرديد ، شروع كارتان از چه منطقه اي بود؟
شروع كارم از نيكشهر بود . در آن زمان آقاي آتاباي از بچه هاي تركمن ريس اداره محيط زيست نيكشهر بودند . به نظرم آقاي آتاباي از بهترين كارشناسهاي محيط زيست هستند ، علاقه مندي ايشان به محيط زيست و عناصر حيات وحش از جمله خرس سياه بلوچي باعث شد كه من هم با علاقه مندي و جديت كارم را بر روي خرس سياه بلوچي شروع كنم . از طرف ديگر سادگي و ميهمان نوازي مردم منطقه با وجود اينكه خيلي از آنها داراي تمكن مالي نبودند ، انگيزه ديگر ادامه كارم بود .
· زيستگاه خرس سياه برميگردد به جنوب شرق كرمان ، شرق هرمزگان و مناطقي در سيستان و بلوچستان، آيا شما تمام اين مناطق را مورد مطالعه و بررسي قرار داديد ؟
بله همانطوريكه عرض كرديد خرس سياه بلوچي كه گونه اي منحصر بفرد است زيستگاهش در مناطقي هست كه عرض كرديد . جالب است ، يادم هست ، هنگامي كه به نيكشهر آمدم اقاي آتاباي گفت : فردا مي رويم دنبال خرس سياه و خرس سياه را خواهيم ديد . من خنده ام گرفت و گفتم : « مگر مي شود به اين سرعت خرس را ديد ؟» دقيقا روز بعد موفق شديم، يك توله خرس را ببينيم كه بعدها متوجه شدم مادر اين توله خرس را كشتند . جرقه مستند خرس سياه كوچولو از سرنوشت اين خرس كه مادرش را كشته بودند ، در ذهنم زده شد. از اين توله خرس فيلم گرفتيم اخيرا" شنيدم كه همان خرس كوچولو كه حالا بزرگ شده ، امسال زايمان كرده است . اين مساله خيلي خوشحالم كرده است .
اتحاديه بين المللي حفاظت از طبيعت (IUCN ) ، خرس سياه بلوچي را جزء يكي از گونه هاي در حال انقراض معرفي كرده است به نظر شما براي اينكه اين ميراث ارزشمند طبيعي را حفظ كنيم و به آيندگان بسپاريم چه كارهايي را بايد انجام بدهيم؟
به نظرم هر چند بايد كار در سطوح مختلف پيگيري شود ، اما تا خود مردم و علي لخصوص مردمي را كه با اين خرس منطقه زيست مشترك دارند ، خرس سياه را نشناسند و ندانند كه اين خرس چيست و چه اهميتي دارد و از همه مهمتر تا مردم تغذيه فكري نشوند و نسبت به حفاظت خرس احساس مسئوليت نكنند ، حفاظت و حفظ اين گونه ارزشمند مشكل است . بايد براي مردم خرس سياه خيلي مهم بشود ، آن وقت در قبالش احساس مسئوليت مي كنند.
وظايف مردم در قبال حفاظت از اين گونه هاي منحصر را بيان فرموديد ، دولت چه كارهايي را بايد انجام دهد خطاب شما به سازمان هاي دولتي در اين زمينه چيست ؟
متاسفانه ما جزء كشورهاي جهان سوم هستيم و در كشورهاي جهان سوم الويت را به توسعه مي دهند و محيط زيستشان را فداي توسعه مي كنند ، حالا به هر شكلي و برايشان مهم نيست كه آيندگان به چه مشكلاتي روبرو مي شوند . مهم اين است كه توسعه انجام شود در صورتي كه نگاه دنيا به محيط زيست و توسعه بسيار تغيير كرده است ، نگاهي توامان با هم و حتي با الويت محيط زيست .
· ما در سيستان و بلوچستان گونه هاي منحصر به فردي داريم: گاندو ، خرس سياه ، گربه شني و پلنگ . نكته اينجاست كه ما هنوز به اين باور نرسيده ايم كه اينها سرمايه هستند و اين گونه ها مي توانند نام ما رو در جهان بلند آوازه كنند ،
كشورهاي همسايه مثل امارات ميليون ها دلار هزينه مي كنه براي اينكه كشورشان را صاحب غنا ، پيشينه و تمدن معرفي كنند به مشاهيري مانند ابوعلي سينا هم رحم نكرده و مي خواهند به اسم خودشان در سازمانهاي جهاني ثبت كنند ، حتي از همين منطقه گونه هاي منحصر بفردي جانوري را براي ثبت و استفاده ابزاري به كشورشان قاچاق كرده اند . .چه كار كنيم مردم به اين درك برسند كه اينها سرمايه اند و به طور مشخص براي حفاظت از خرس سياه بلوچي چه برنامه اي مي تواند راهگشا باشد ؟
به نظر من اگر واقع گرايانه به قضيه نگاه كنيم ، براي يك ايراني تا زماني كه چيزي منفعت نداشته باشد ، ارزشي هم ندارد ! اين جانور تا زماني براي من ايراني نفع مادي داشته باشد ارزشمند است ولي به عنوان مثال گونه هاي كه شما عرض كرديد مثل خرس و پلنگ ، به مزارع ، نخلستانها و گله هاي ما آسيب مي زند بنابراين منبع زيان و ضررند نه نفع مادي . اگر ما مي خواهيم اين گونه ها محافظت شوند بايد براي مردم به گونه ي « منفعت مادي » ديده شوند ، ما بايد چيزي به نام اكو توريسم را در برنامه ريزي هايمان تعريف كنيم . . البته اين گردشگري طبيعت و طبيعت گردي كه در ايران انجام ميشود ، باعث خراب شدن طبيعت و نا امن شدن منطقه براي حيات وحش است تا اكو توريسم واقعي . ما بايد يادبگيريم كه تخصصي عمل كنيم ، من 4 سال درباره كفتار كار كردم ، هر كس كه مي خواست كفتار را ببيند من دستش را مي گرفتم و مي بردم به او نشان مي دادم . اگر مي خواهيم خرس سياه ماندگار شود ، هم همين كارها را بايد انجام بدهيم. اين مردم مي توانند اين كار را انجام بدهند ، چون واقعا با خرس سياه دارند زندگي مي كنند . اگر كسي مي خواهد خرس سياه رو ببيند و يا مي خواهد كارهاي تبليغاتي انجام بدهد ، آن موقع در يك كسب و كاري در قبال دريافت وجهي مردم محلي منطقه مي توانند به توريستها و علاقه مندان خرس سياه را نشان بدهند . آن موقع خرس سياه بلوچي براي مردم به يك سرمايه ارزشمند تبديل مي شود و نه يك موجود مزاحم و قابل كشتن .
خب اين از منظر اقتصادي است كه درست است ولي اگر به خواهيم از جنبه فرهنگي ببينيم پيشنهاداتتان چيست ؟
البته من برنامه هاي مختلفي را براي تغيير نگرش اقشار مختلف در مورد خرس سياه براي اينكه اين پيام مهم را كه « خرس سياه بلوچي بر خلاف باور مردم ، موجودي است مهربان و نه خطرناك را به مردم برسانم « ؛ شروع كردم. اين برنامه هايم شامل : حضور در مدارس ، دانشگاهها و حضور در مجامع مختلف با پخش فيلم و بحث در مورد خرس سياه است . البته معتقدم با برگزاري : « جشنواره مم خرس سياه بلوچستان » در شهرهاي: چابهار ، ايرانشهر ، سرباز ، سراوان و احتمالا خاش. كه قلمرو زندگي اين گونه جانوري است ، افكار عمومي را براي تعامل و كنار آمدن و نه دشمني و از بين بردن آن متقاعد كنيم .
· آيا با راه حلهاي گلخانه اي و محدوده هاي حفاظت شده براي حفاظت از اين گونه هاي در معرض خطر موافقيد ؟
· چنانكه قبلا" اشاره داشتم تنها راه حل حفاظت و مانا كردن خرس سياه بلوچي ، درگير كردن خود مردم است . چنانكه حضرتعالي و آقاي دانشور در فيلمهايم ديديد ، مهمترين كار اين است كه مردم را با اين كار درگير كنيم ، در واقع برگ برنده اين فيلم درگير كردن مردم در ساخت اين فيلم بود. . من همينطور كه اين فيلم مي ساختم ، مردم را در جريان مي گذاشتم كه من دارم اين كار را انجام مي دهم ، خرس را بردم به آنها نشان دادم ، خيلي ها از مردم محلي آمدند خرس را از نزديك ديدند ، خرس را كه ديدند اين قضيه را با هيجان براي بقيه تعريف كردند . همينطور دهان به دهان چرخيد و يك هياهويي ايجاد شد . اين هياهو مي تواند جامعه را حساس كند و تا زمانيكه اين فيلم پخش بشود اين هياهو همچنان ادامه خواهد داشت و اگر كسي بيايد در مورد خرس حرف بزند مي گويند : آره فلاني آمد راجع به خرس فلان فيلم را ساخت . با اين حالت جزيره اي من آمدم بهترين محدوده زيست گاه خرس سياه را به تكاپو انداختم. البته با در قفس انداختن قفس در فضاي باغ وحشي مخالفم حتي اگر با نيت خير انجام شود .
در كرمان چنين كاري را صورت دادند ، چند جا را براي حفاظت از خرس سياه مشخص كردند . ولي من مي گويم اين كارمناسب نيست . چرا؟ چو ن خرس سياه نياز به انسان دارد ، خرس وابسته به انسان است . جايي كه انسان نيست ، خرس هم نيست . خرس وابسته به مواد غذايي است كه انسان برايش ايجاد مي كند . براي تفذيه اش نيازمند مزارع و دام است . اين ها نباشند خرس از چه چيزي بايد تغذيه كند ؟با خشكساليهايي كه در منطقه اتفاق افتاده است اين نيازمندي بيشتر شده است .
· ايا NGO ها و انجمن هاي حامي محيط زيست مي توانند به حيات وحش و حفاظت از گونه هاي منحصر به فرد و در خطر انقراض كمك كنند ؟
ببينيد در كشورهاي جهان سوم ، NGO ها نمي توانند مستقل عمل كنند چون نياز به « منابع مالي » دارند . اين منبع مالي هم اكثرا" توسط دولت تامين مي شود . اگر به NGO هايي كه در ايران فعال هستند ، بودجه اي تزريق نشود ، دست به سياه و سفيد نمي زنند.
متاسفانه NGO ها شده اند ، بنگاه اقتصادي براي عده اي خاص . آدمهايي هستند كه تحت لواي NGO ها مي خواهند ، كسب درامد كنند. . از طرف ديگر NGO هايي كه دارند روي حيات وحش و گونه هاي مختلف كار مي كنند ، انگشت شمار هستند .
· يعني شما معتقد هستيد كه مردم بايد بي واسطه درگيربشوند؟
دقيقا، سازمان محيط زيست به تنهايي هيچ قدرتي ندارد . 30 ساله كه هيچ قدرتي ندارد و N G O ها هم آنچنان قدرتي ندارند و نخواهند داشت . اما مردم هميشه قدرت داشته و دارند.اگه به مردم تفهيم بشود كه چيزي كه متعلق به خودتان هست ، از آن نگهداري كنيد ، اين كار را مي كنند . نمونه اش در « موبتان « نيكشهر كه مردم در مورد خرس سياه تفهيم شدند و يا در كوه بيرك ( مهرستان ) كه در مورد پلنگ . به نظر من بايد بار اصلي روي دوش خود مردم باشد .
· شما در تنازع بين انسان و خرس طرف كدام يك را مي گيريد ؟!!
من مردم اين منطقه را دوست دارم . مردمي واقعا دوست داشتني هستند . هيچ جا نمي توانيد نمونه اش پيدا كنيد .
از طرف ديگر ، خرس را هم دوست دارم چون ميدانم كه هيچ گونه ي جانوري را نمي توانيد بيابيد كه اينقدر با احساس و جذاب باشد . شما خرس قهوه اي را هم نمي توانيد پيدا كنيند كه به اين خرس شباهت داشته باشد و به نظرم خرس سياه بلوچي شباهت زيادي به انسان دارد . . من ترجيح مي دهم تعامل و تعادل بين اين دو ايجاد بشود و هردو از در كنار هم زيستن آسيب نبينند .
· براي تغيير نگرش مردم و مثبت شدن آنها نسبت به خرس سياه ، از چه ابزارهاي ديگري به غير از آنچه كه تاكنون اشاره داشتيد ، مي توان استفاده كرد؟
براي تاثير گزاري و تغيير نگرش مردم منطقه ، از عقايد مذهبي مردم هم ميتوانيم استفاده كنيم . در برنامه هايي كه دارم اجرا مي كنم ، تصميم دارم با تعدادي از روحانيون منطقه اي كه خرس در آنجا زندگي مي كند ، هماهنگ بشوم و در نماز هاي جمعه شركت داشته و در حوزه علميه سخنراني كنم .
چون متاسفانه روحانيون هم مانند بسياري ديگر از اقشار منطقه ، در مورد اين گونه منحصر بفرد و در خطر انقراض آگاهي ندارند ، كه اين طبيعت و محيط زيست چقدر مي تواند مهم باشد ، چه از جايگاه ملي و چه بين المللي و مي تواند براي ترميم و معرفي وجهه منطقه موثر باشد ، اگر ما بتوانيم اين كار را انجام بدهيم ، قطعا مردم نسبت به مولوي هاشون تاثير پذيرند .
مورد ديگر برمي گردد به آموزش و پرورش، ابزار آموزش و پرورش براي تغيير ذهن دانش آموزان مقاطع مختلف تحصيلي نسبت به خرس سياه بلوچي بسيار اهميت دارد ، ما در ايرانشهر ، اين كار را كرديم فيلم را براي مسئولين اموزش و پرورش نشان داديم سعي كرديم آنها را تا يك جايي همراه كنيم . سعي كرديم براي دانش آموزان و هم براي دانشجوبان با برگزاري كارگاه آموزشي و نمايش فيلم اين كار را انجام بدهيم.
و مهمترين هدفم اين است كه بتوانيم پاي مسولان را به قضيه حفاظت از خرس سياه باز كنم .
· اصل 50 قانون اساسي مربوط به محيط زيست است ، آيا شما قوانين موجود در كشور را براي حفاظت از گونه هاي در معرض خطر كافي مي دانيد ؟
اول اينكه قوانين محيط زيست را كساني مي نويسند كه خودشان محيط زيستي نيستند .جديدا" قانون نوشتند : كه كشتن گرگ 5 ميليون تومان ، پلنگ هم 5 ميليون تومان !
مشخص است كسي كه اين تعرفه ها و جريمه ها را وضع كرده است ، اصلا" نمي دانسته است كه گرگ و پلنگ چي هستند ؟مردم به شدت با گرگ در تماسند و گرگ ضررهاي زيادي به مردم مي زند ، در صورتي كه پلنگ اينگونه نيست .
پلنگ و گرگ اصلا با هم قابل قياس نيستند . ضمن اينكه همين قوانين وضع شده هم ضمانت اجرايي ندارند . جالب است كه خيلي از مواقع محيط با نان محيط زيست در درگيري با قاچاقچيان حيات وحش و منابع طبيعي اگر مرتكب خسارت جاني به قاچاقچيان شوند ، مي افتند گوشه زندان . كاري را كه بايد انجام بدهند ، انجام دادند يعني دفاع از خود و محيط زيست ، ولي نه دولت پشت سرش است و نه قانون استحكام لازم را دارد و محيط بان هم ارزش و اعتبارش زير سوال مي رود و هم منفعل مي شود .
· ازدواج كرديد؟
نه مجردم و تنها
· طبيعت به نوعي در رفتار شما تاثير نگذاشته است ؟
خيلي . من خيلي آرامم . من متولد ماه مرداد هستم . مرداد، ماه شير است ، ولي واي به حال روزي كه بخواهم يك كاري انجام بدهم با قاطعيت پيگيرش مي شوم.
· در اين 4 سالي كه در مناطق مركزي و جنوبي بلوچستان بوديد شيرين ترين و تلخ ترين لحضات شما چه بودند ؟
زيباترين لحظه ديدن خرس سياه بلوچي ، براي اولين بار بود و لي زيباترين از آن با مردم بودن بود . اين را جدي مي گويم . چون يك خلوص خاصي دارند ، دروغ نمي گويند . هماني كه نشان مي دهند ، هستند . فيلم بازي نمي كنند .اين خالص بودن براي من جذاب و دوست داشتني بود.
· و لحضات تلخ
باور مي كنيد تلخي وجود نداشت . تلخي شايد بي مهري يك سري از دوستان بود .
· چه آرزويي داريد ؟
براي خودم! آن پولي كه براي ادامه تحصيل در خارج از كشور نياز دارم جمع كنم .و بعد بروم خارج از كشور ، بزرگ بشوم و برگردم ايران . معتقدم ايران جاي بزرگان است.
· دوست داريد در چه رشته اي ادامه تحصيل بدهيد ؟
دوست دارم كارگرداني بخوانم . اولين كاري هم كه بعد بازگشت از خارج مي كنم يك كار در مورد خرس مي سازم . يك كار كودك هم مي سازم . آرزويي براي مردم بلوچستان دارم اين است كه فرهنگ خودشان را حفظ كنند .
قبل از اينكه وارد منطقه
بشويد نسبت به مردم منطقه چه ذهنيتي داشتيد ؟ آيا احساس مي كنيد كه
توانسته باشيد نگاه مركز نشينان را نسبت به منطقه بهبود ببخشيد ؟
متاسفانه ذهنيت نسبت بلوچستان خوب نيست ، فكر مي كنند بلوچستان جاي ناامني هست ، مي دزدند و به پاكستان مي برند .، با تير مي زنند ، حرفهايي از اين دست كه نمي دانم از كجا مي آورند . . من 200 شبانه روز در داخل كوههاي بلوچستان خوابيدم . هيچ كسي نيامد به من بگويد بالا چشمت ابرو هست . در اين 200 شبانه روز حمام من بركه ها بود هم آب مي خوردم و هم حمام مي كردم.يعني اينقدر امن است . و اينجوري كه استان را به تصوير مي كشند نيست . در داخل فيلم مستندي كه ساختم ، راهنماي من خانمي است با فرزندش ، كسانيكه در تهران فيلم را مي ديدند، مي گفتند : مگر مي شود كه خانمي با امنيت كامل به فعاليت معمولش بپردازد ؟!!
مي گويم چرا كه نشود وقتي كه مي گويم امنيت اينجا حتي از تهران بهتر است تعجب مي كنند.
خاله ام در يكي از دانشگاههاي آمريكا جامعه شناسي تدريس مي كند . وقتي فيلم را ديد باورش نمي شد كه مردم اين منطقه اينقدر مهربان و ميهمان نواز باشند . همين فيلم مستندي كه ساخته بودم را خاله ام ديد ، مشتاق شد كه بيايد و بلوچستان را ببيند .
· در جوابهايتون بود كه آرزو داشتيد كه فرهنگ منطقه بكر بماند و دست نخورده ، به نظر مي رسد همانطوريكه به بكر بودن طبيعت معتقديد ، به بكر بودن فرهنگ نيز اعتقاد داريد ، فكر نمي كنيد اين فرهنگ بكر كه براي شما جاذبه دارد ، براي ما كه اينجا كار مي كنيم شايد آزار دهنده باشد ؟!!
دقيقا عين همين بحث را با خاله ي جامعه شناسم داشتم ، خاله ام معتقد بود : كه شرايط فرهنگي بايد تغيير كند و مردم از اين شرايط بايد بيرون بيايند ؛ بايد ديد مردم نسبت به خودشون و نسبت به زنان تغيير كند . خاله معتقد بود كه اين صاف و بي آلايش بودن مردم منطقه سبب سوء استفاده از آنها مي شود.، ولي من مي گفتم اين فرهنگ بايد حفظ بشود . این جامعه اگر تغيير بكند خيلي از موارد را بايد از دست بدهد شايد بشود و شايد هم نشود0
به نظر مي رسد كه شما يكنواختي و آرامي طبيعت را مي پسنديد اما شلوغي شهر ومدرنيته را نه؟
چون اگر يك ماه در شهر بمانم عصبي و كلافه مي شوم من حتي لحظه سال تحويل امسال را بين دو صخره بر روي يك دامنه كوه در بهترين زيستگاه پلنگ واقع در مرز ايران و تركمنستان سپري كردم و تا خرداد ماه در آنجا ماندم0به نظر من ادمي نعره پلنگ را در شب به رختخواب ترجيح مي دهد با يكديگر بسيار تفاوت دارند
_حتي صداي پلنگ هم براي شما ارام بخش است؟!!
_حتي صداي پلنگ
_زوزه گرگ را چطور؟
_من زوزه گرگ را دو بار بيشتر نشنيده ام ولي صداي پلنگ را ترجيح ميدهم
در بهار امسال كه در زيستگاه پلنگ حضور داشتم ، تجربه هاي بسياري كسب كردم جالب بود ، پلنگ هروقت نعره مي زد خيالم راحت مي شد و هر وقت كه ساكت مي ماند استرس تمام وجودم را فرا ميگرفت احساس مي كردم پلنگ هم در قبال من همچنين وضعيتي داشت چرا كه با شنيدن خش خش كيسه خوابم يك نعره ميزد و با ساكت شدنم او هم ساكت مي شد انگار بهم ميگفت كجايي ومن ميگفتم همين جايم !!
اعتقاد دارم كه صاحب خودم نيستم صاحبم خداست پس هيچ ترس و واهمه اي ندارم
_از چه چيزي مي ترسيد؟
سوسك !!