تقابل قانون و بقا در سکونتگاههای غیر رسمی شهر زاهدان؛ حق با کدام فضیلت است؟
✏️ یاسر کرد
تخریب منازل ساخته شده در محلات حاشیه ای شهرزاهدان توسط ضابطین قضایی و واکنش های دردمندانه و پرخاشگرانه مردم مستأصل در این مناطق، در کنار ناگفته های فراوان، تقابل دو منطق که خود را در قالب قانون و بقا بازتاب می دهند را نشان می دهد. در یک طرف حکایت استیصال و درد مندی مردمی است که بدلیل خشکسالی و از بین رفتن دام و کشاورزی مختصر روستایی و عشایری شان، بسیاری از روستاهای بی آب و علف را به قصد بقا و ادامه حیات به مناطق شهری و از جمله شهر زاهدان ترک می کنند و در جایی بهتر از حاشیه شهر مکانی برای زندگی نمی یابند. درطرف دیگر ماجرا، گسترش بدون ضابطه، غیر قانونی و فراتر از آستانه تحمل ظرفیتهای شهر زاهدان، بر نگرانی قانونگذاران، برنامه ریزان، مدیران و قضاتی افزوده است که در قالب ستاد بازآفرینی شهری و کارگروههای ذیل آن می خواهند با استناد به قوانین و مقررات مرتبط با شهر سازی، عرضه مسکن ناایمن و غیر قانونی، جلوگیری از ایجاد و گسترش بافتهای فرسوده و ناکارآمد شهری و ... از اسکان غیررسمی جلوگیری کنند.
در یک نگاه و تحلیل منصفانه باید هم نگاه و مطالبات کسانی را دید که در این شرایط سخت اقتصادی برای بقا و ادامه حیات خود و خانواده شان می جنگند و هم مدیران و برنامه ریزان شهری که می خواهند شهری زیباو با کمترین چالشها و معضلات محیطی و امنیتی داشته باشند. در نگاه مدیران، زاهدان شهری است با: 1260 هکتار سکونتگاههای غیر رسمی، نه محله دارای بافت فرسوده و اسکان غیررسمی (کریم آباد، سیک سوزی، مرادقلی، شیرآباد، دره پنجشیر، نوک آبد، بابائیان، کارخانه نمک، پشت گارازها) با جمعیت 327940 و وضعیت نامطلوب سه محله شیرآباد، بابائیان و کریم آباد با 440 هکتار و جمعیت 167105 نفر با کمبودهای فراوان درحوزه های درمانی، انتظامی، ورزشی، آموزشی، آب شرب، حمل و نقل عمومی، شهرسازی، وضعیت فاضلاب و آسیبها و معضلات فراوان. که فائق آمدن براین معضلات را برای آنها بسیار سخت و پرهزینه کرده است و در نگاه این مدیران ایجاد هرگونه بافت جدید، فراتر از آستانه تحمل شهر بوده و چنانکه می بینیم تحمل نمی شود.
اما اگربخواهیم معضل حاشیه نشینی و اسکان در واحدهای غیرقانونی و بیغوله های اطراف شهر زاهدان را از نگاه مهاجران بینوا روایت کنیم، داستان را ابتدا باید با مقدمه ای از خشکسالی و متروک شدن روستاهای بیشمار در سطح استان و اطراف زاهدان آغاز کنیم، که حاشیه نشینان امروز و دیروز زاهدان از سر ناچاری مجبور به ترک زادگاه و محل زندگی آبا و اجدادی خود شده و مجبور به اسکان در بدترین وضعیت ممکن و برای بقا و ادامه حیات در این مناطق شده اند.
اما درد را از هر طرف بنویسیم یکسان است چه از نگاه مدیران و چه از نگاه مهاجران و حاشیه نشینان. واقعیتهای شهر زاهدان نشان می دهد که برخی از آسیب های اجتماعی نظیر مساله مهم حاشیه نشینی بدلایل متعدد، فراتر از آستانه تحمل جامعه رشد کرده و به «مسائل مهم اجتماعی» مبتلا به مدیران جامعه بدل شده اند وهر گونه بی توجهی و یا مقابله نادرست و غیر انسانی نسبت به رفع یا کاهش این مسائل باعث می شود که این مسائل اجتماعی به « معضلات و سپس بحرانهای اجتماعی» تبدیل شوند و روزی شاهد انتقام و هجوم حاشیه به متن باشیم.
در این جنگ بقا و قانون، به شخصه از کسانی حمایت می کنم که برای بقا و ادامه حیات می چنگند و معتقدم قبل از اجرای قانون باید متوجه باشیم که در گسترش بافتهای فرسوده، اسکان غیر رسمی و حاشیه نشینی بسیار مقصر بودیم و نمی توانیم در این شرایط سخت دردی بر دردهای دیگر جامعه حتی به بهانه اجرای فضیلتی بنام قانون برآمد.